مردی که روبرویم نشست آخوند بود.
این اولین بار بود که در متروی تهران-کرج یک مسافر آخوند میدیدم.
بیمقدمه به من گفت: ای آزادی! چه زنجیرهای گرانباری که به نام تو به دست و پای انسانها نبستهاند!
گفتم: دست شما درد نکنه.
وقتی پیاده شد یادم افتاد چقدر چهره و لهجهاش شبیه محمد تقی جعفری مرحوم بود.