مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و پانزده

مردی که روبرویم نشست آخوند بود.

این اولین بار بود که در متروی تهران-کرج یک مسافر آخوند می­دیدم.

بی­مقدمه به من گفت: ای آزادی! چه زنجیرهای گرانباری که به نام تو به دست و پای انسانها نبسته­اند!

گفتم: دست شما درد نکنه.

وقتی پیاده شد یادم افتاد چقدر چهره و لهجه­اش شبیه محمد تقی جعفری مرحوم بود. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد