مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و بیست و دو

دختر با وسایل زیاد و کاغذها و مقواهای لوله­ای شده­ای آمد و روبروی من نشست.

به محض آنکه در صندلی جای گرفت با خشونت یکی از کاغذهای لوله شده را در آورد

 و شروع کرد به نقاشی کشیدن.

صدای خش­خش مدادش روی کاغذ دل آدم را ریش می­کرد.

هر چند لحظه سرش را بالا می­آورد؛

 و راست راست خیره می­شد به صورت من و بعد باز به نقاشی ادامه می­داد.

ایستگاه وردآورد قبل از پیاده شدن نقاشی را به من داد و رفت.

یک گرگ با دهان باز، بی­هیچ دندانی...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد