مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و چهل و پنج

می‌شود دیگر هل نداد؟

هی تکان پشت تکان. مترو ایستاد

در‌ها بسته بود و چراغ‌ها خاموش و وسط تونل خفه بود

صدایی گفت: مترو پدر ندارد

هاشمی استعفا داد و قالیباف نتوانست پول بگیرد

پایِ مردی بزرگ روی پای کوچک مردی کوچک بود که صدایش درآمد

بوی دهان‌ها پیچیده بود و نفس‌ها داشت کم می‌آمد

که کم آمده بود و کسی از حال رفت و یکی گفت: آب بدهید

بطری آب را دادم که آب دهانم در آن جمع شده بود

دختری بود که بی‌حال افتاده بود و آب را خورد و طعم دهانم را در دهانش حس کردم

ایستگاه بعد همه پیاده شدند

و من هنوز طعم دهانم را در دهان دختر حس می‌کردم

مامور ایستگاه آمد و گفت: شما بازداشت هستید

گفتم: چرا؟

دستبند زد و گفت: به دلیل نشر اکاذیب

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد