مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و شصت و یار

مترو به سمت کرج حرکت کرد. هوا گرم بود و مسافر‌ها بی‌طاقت بودند و زیر لب فحش می‌دادند.

دو مرد دست یکدیگر را گرفته بودند و آرام داشتند حرف می‌زدند.

چند نگاه به سمت آن‌ها چرخید.

یکی از دو مرد، دیگری را بوسید.

چند نفر بی‌صدا خندیدند.

پیرمردی گفت: خدا قهرش می‌آید.

مسافری گفت: به این‌ها می‌گویند بچه ..ونی

دختری دست دوست پسرش را‌‌ رها کرد و به طرف دختری آن طرف مترو رفت؛ او را بغل کرد و بوسید، بعد بوسیدن ادامه یافت و لبهای یکدیگر را به حرکت واداشتند.

چند مرد به آغوش مردهای دیگری در مترو رفتند و چند زن به آغوش زنان دیگر.

پیرمرد به خود لرزید و فریاد برآورد خدایا عذابت را نازل کن.

آسمان سیاه شده بود.

ابر‌ها به هم پیوسته بودند. صدای رعد و برق، مترو را می‌لرزاند.

مترو از ریل خارج شد، به سمت سکوهای اعدام رفت و تمام آن‌ها را شکست.

نظرات 4 + ارسال نظر
peyman چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ق.ظ http://www.lohrasbi-music.com

Afarin

نوید چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ق.ظ

درباره ی اینکه چرا چرا در قانون برای همجنسگرایی - که سراپا عملی عاری از خشونته - مجازات های خشونت باری تعیین شده لازمه که به دقت تحقیق بشه. یعنی باید اینطور پرسید که حاکم از چه چیزی میترسد که دست مجازات این عمل میزند؟ آیا باید به سادگی این مجازات را نوعی تلاش تاریخی اقوام سامی برای بر نهادن تمایزات فرهنگی میان خود و اقوام هندواروپایی دانست؟ یعنی مجازاتهای کنونی را از همان جنس افسانه ی قوم لوط دانست؟ مطمئنن خیر. زیرا چنین تحلیلی نمیتواند حرفی از ترس حاکم به میان بکشد. اگر حاکم فقط به خاطر این اعمال خاصی را مجازات میکند که جایگاه انحصاری اش را به خطر می اندازند در این صورت باید آن عنصر تهدیدگر را در این اعمال پیدا کنیم. خوابیدن دو مرد با هم کدام حق انحصاری حاکم را غصب میکند. ( در مورد زنای محصنه میتوان گفت حاکم با سنگسار، از قتل ناموسی، از شریک شدن حق کشتن با یک فرد عادی جلوگیری میکند. زیرا او باید این حق را منحصرن فقط برای خودش نگه دارد. بدین سان حکم سنگسار واکنش انحصارطلبانه ی حاکم به فرهنگ مردسالار و ناموسی ای است که به همه ی نرها حق کشتن میدهد. حاکم اگر حکم سنگسار ندهد، قدرت انحصاری اش را بر مرگ و زندگی انسانها از دست خواهد داد. به همین دلیل است که او اینطور سفت و سخت از سنگسار دفاع میکند. زیرا به صورت غریزی میداند برچیده شدن سنگسار مساوی است با سرنگونی خودش) اما در مورد گی ها چه؟ چه ضرورتی حاکم را به این کار وامیدارد؟ او از چه میترسد و بر چه کسی پیش دستی میکند؟

نوید چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ق.ظ

میتوان گفت حاکم از خود طرفین این رابطه میترسد. حاکم میترسد تحقیر و آزاری که جامعه بر فرد گی روا میدارد او را به سمت انتقامگیری از شریک جنسی اش بکشاند. او میداند شدت این تحقیر اجتماعی چنان بالاست که انگیزه ی انتقام را تا حد قتل اربقا میدهد. از این رو برای شریک نشدن در حق کشتن، پیش دستی کرده و برای عملی غیر خشونت آمیز مجازات تعیین میکند.

نوید چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ق.ظ

فیلتر شکن نداشتم---------اینجا کامنت گذاشتم.

مرسی نوید عزیز
البته اینجا حاکم در مرز بین درون قانون و بیرون قانون ایستاده است
و همانگونه که گفتی اینجا تحقیر و آزاری است که جامعه روا می دارد و این بار چندان حاکم نیست که این ظلم را روا می دارد. اما حاکمی دیگر به نام تاریخ بر جامعه حکم می راند حاکمی که عذاب را بر جامعه نازل کرد و جامعه را اینگونه در هراس از همجنسگرایی به سمت فرافکنی آن در مقام استهزا و تحقیر و به کار بردن الفاظی نظیر ابنه ای ها سوق داد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد