مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و افتاد

از شلوغی مترو بود یا از گرما، زنی از هوش رفته بود.

ایستگاه دانشگاه امام علی بود. مترو از شرق می‌آمد و شلوغ بود. کسی نمی‌توانست سوار شود. عده‌ای با زور سوار شدند.

صدای فریادی گفت عوضی‌ها هل ندهید جا نیست دیگر.

تازه وارد‌ها قوی هیکل بودند. اما فقط قوی هیکل بودند.

به زور آمدند؛ زنی جیغ زد و بعد افتاد.

از شلوغی مترو بود یا از گرما، اما از فشار آن‌ها بود که زن از هوش رفته بود.

مردی خودش را به زن رسانده بود و گفت تمام شد. مرده است.

قوی هیکل‌ها گفتند: از هوش رفتنهای هیستریک زنانه است، آب به صورتش بزنید به هوش می‌آید.

مترو می‌رفت و ما تشییع می‌کردیم زنی را که در گرما و ازدحام و فشار مرده بود.

ایستگاه حر قوی هیکل‌ها خواستند که زن را بیرون بکشند، مسافر‌ها مقاومت کردند.

 ایستگاه نواب صفوی، عده‌ای را در شلوغی کشتند.

 ایستگاه آزادی...

دیگر کسی نیفتاد.

تا ایستگاه آخر، همه ایستاده بودند.

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمه روحی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.jooza.blogfa.com

واقعا فوق العاده بود این داستانک ها
غافلگیری عجیبی درونشون بود
عمق داشتند
و در نهایت بعد از خوندن هر داستان فقط یک داستان سطحی نبود که در مغزمون حک شده
یک عالمه فکر و سوال بی جواب..؟!

آنا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ

قوی هیکلها سیاهپوشا ... همونها که در مرگ مظلوم خیالی شون یک ماه تموم تو سرهای بی وزنشون می زنن و به خودشون لعنت می فرستن .

باران جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ب.ظ http://bojd.blogfa.com

و همیشه این قوی هیکل ها قدرا تفکر ندارند در واقع مث گاوی میمانند که فقط علف خوردن بلدند و هر دستوری که اربابشان بده.
اما بالاخره گاو هر چی هم که قوی باشه یه روزی انتهاش کشتارگاه خواهد بود .

مهدیه جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ب.ظ http://mhdh.blogsky.com

با اجازه لینک کردم

ممد دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ق.ظ http://wrong.blogsky.com

خیلی زیبا بود
ببخشید می تونم این پستتونو با ذکر منبع کپی کنم ؟

خواهش میکنم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد