مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و هشتاد و نه

مرد وارد شد و رفت میان جمعیت ایستاد.

صندلی‌ها پر بود. دو طرف، مسافرانی پشت به هم ایستاده بودند و میلهٔ مترو را گرفته بودند.

مرد رفت میان دو ردیف مسافرهای ایستاده جا گرفت و دستش را از روی شانهٔ مسافری دراز کرد و میله را گرفت.

ایستگاه حسن آباد عرق بر پیشانی مرد نشست.

دستش سست شد؛ از میله جدا شد و روی شانهٔ مسافری لغزید.

پا‌هایش بی‌حس شد؛ مرد فرو افتاد میان پاهای مسافرانی که پشت به هم ایستاده بودند.

مرد‌‌ همان جا میان پا‌ها ولو شد و تمام بدنش خیس شده بود.

مسافرهای نشسته، از میان پا‌ها می‌توانستند او را ببینند که از حال رفته بود اما هر کسی به طرف دیگری سرش را برگردانده بود.

انگار که او را ندیدند. اما همه‌شان او را دیدند که چگونه از حال رفت.

مسافرهای ایستاده هم رویشان را برنگرداندند و همچنان پشت به هم ایستاده بودند.

مرد تا ایستگاه دانشگاه شریف سرش را گرفته بود و همچنان داشت عرق می‌کرد.

هیچ کس به روی خودش نیاورد.

ایستگاه دانشگاه شریف به زحمت خودش را بلند کرد.

دست راستش را دراز کرد و از روی شانهٔ مسافری، میله را گرفت.

سرش روی بازوی راستش، کج شد.

ایستگاه صادقیه همه پیاده شدند و به طرف متروی کرج حمله کردند.

مرد با قدم‌های سست و بی‌حال، خودش را به انبوه جمعیتی رساند که پشت درهای متروی کرج تجمع کرده بودند.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
site01 جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://www.site01.orq.ir

۸۹۰۰۱۸۷۸۹بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.orq.ir

رضا جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:37 ق.ظ http://ghazinouri.blogspot.com

من باید یک اعتراف تلخ بکنم و اونم اینه که تا به امروز فکر میکردم تو تعمدا قسمت نظرات وبلاگت رو بستی
بس که به طور شرطی آدم زیر هر پست دنبال نظرکده میگرده
واقعا با این طراحی فروپاشانندت
البته اینا توجیه گیج بودن من نیستا
خودم متوجهم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد