مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره دویست و چهارده

مترو از کرج حرکت کرد به سمت تهران.

شب سردی بود.

آسمان صاف بود و از پنجره می‌شد ماه را دید.

بلندگو آمد بگوید ایستگاه بعد... که صدایش گرفت، سرفه کرد از سرما.

آن‌ها دو مسافر بودند که روبروی هم نشستند و خیره شدند به یکدیگر.

یک مرد با پشت خمیده و یک زن با کفشهای پاشنه دار.

مترو بی‌هیچ دلیلی برای آن موقع شب، شلوغ شده بود و همه در هم فشرده شده بودند.

مرد کنار شیشه نشسته بود و داشت به قرص ماه نگاه می‌کرد.

به زن گفت: هر روز که می‌گذرد ماه کوچک‌تر می‌شود، انگار کسی تکه‌ای از آن را برمی دارد.

ایستگاه اتمسفر مسافرهای بیشتری سوار شدند.

باز فشار بود و سرمای بیرون که منجمد می‌کرد همه چیز را.

پسری به دوستش گفت: مثل قطار آشوویتس شده اینجا، دارند می‌برندمان به سمت کوره‌های آتش سوزی.

دوستش خندید: آتش سوزی؟‌ ای ابله! کوره‌های آدم سوزی.

مترو به ایستگاه وردآورد رسید که مرد با پشت خمیده‌اش به زن گفت: مگر چند روز است که سوار این مترو هستیم؛ ماه دیگر قرص کامل نیست.

زن شیشهٔ باریکی از کیفش درآورد و به سمت گردنش اسپری کرد.

بوی وایتکس همه جا را گرفت.

ایستگاه بعد، بلندگو چیزی نگفت.

مرد از پنجره، آسمان را نگاه کرد.

اخم‌هایش بیشتر گره خورد: روز‌ها خیلی زود می‌گذرد. ماه تقریبا نصف شده است.

زن بیرون را نگاه کرد.

خنده‌ای عصبی روی صورتش نشست: این فقط ماه گرفتگی است جانم.

ایستگاه‌ها سپری می‌شد و ماه هر لحظه کوچک‌تر.

مرد زیر چشمش کبود شده بود که دید ماه از آسمان محو شده است.

خواست به زن بگوید که نگاه کن.

صندلی روبرویش خالی بود.

مترو خلوت شده بود و جا به جا صندلی‌های خالی پیدا می‌شد.

مرد سرش را به شیشه کوبید.

چند بار این کار را تکرار کرد و هر بار محکمتر از قبل.

خرده‌های شیشه بود و لخته‌های خون که مرد از شیشه خود را بیرون انداخت.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
اینجا زمان مرده سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ق.ظ http://www.whoami.blogsky

معرکه!

اینجا زمان مرده شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://www.whoami.blogsky

بارها و بارها پستهاتو میخونم اما بازم سیر نمیشم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد