مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره دویست و پانزده

مترو ترمز گرفت.

در‌ها باز شد.

جمعیت هجوم آورد.

در‌ها بسته شد.

حرکت کرد و رفت.

تونل سیاه بود و نفس‌ها، هوای گرم را می‌زد توی صورت مسافرهای دیگر.

ایستگاه فردوسی بیشتر مسافر‌ها پیاده شدند.

مترو خلوت شده بود و جای خالی پیدا می‌شد.

مترو به سمت شمال شهر حرکت کرد.

پسری هدفون در گوشش بود و داشت موسیقی گوش می‌داد.

صدا آنقدر بلند بود که بیشتر مسافر‌ها می‌توانستند، بشنوند.

مردی که نه ریش داشت و نه تسبیح، گفت: دهه اول محرم، حرمت نگه نمی‌دارند.

ایستگاه شریعتی چند مرد تنومند سوار شدند و سریع رفتند انتهای واگن و پشت به بقیه ایستادند.

بلندگو اعلام کرد: مسافرین محترم، مترو در ایستگاه قلهک توقف نخواهد داشت.

بعضی از مسافر‌ها‌‌ همان جا پیاده شدند.

در‌ها بسته شد و مترو وارد تونل شد.

مردهای انتهای واگن از کیفشان چیزی در آوردند و کشیدند روی سرشان.

ماسک‌های کله شیر بود.

مرد‌ها با یالهای بلند برگشتند به سمت مسافر‌ها.

اسلحه داشتند.

پسر جوانی زد زیر خنده.

صدای شلیک که بلند شد و خون پاشید کف مترو، مسافر‌ها حساب کار دستشان آمد.

پسر جوان کمی تکان خورد و بعد‌‌ همان وسط جان داد.

یکی از مرد‌ها به کناری‌اش گفت: نادر و مزدک را هم اینگونه کشتم.

بعد داد زدند: همه برگردید و دست‌ها را به دیواره مترو بگیرید.

مسافر‌ها همه برگشتند.

یکی از مرد‌ها نعره کشید: شلوار‌هایتان را بکشید پایین.

شلوار‌ها همه پایین پا‌ها افتاده بود که مرد‌ها داشتند یک به یک تجاوز می‌کردند.

مترو ایستگاه قلهک توقف کرد.

در‌ها باز شد و مرد‌ها رفتند.

ترتیب همه را داده بودند.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نعیمه جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ

che vahshantak....!!!che zehne khallaghi,che kalanjari, che ghalami,kheili vaght boood havase ye webloge intori ro karde boodam,mersi,sabz bashi

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد