مترو ترمز گرفت.
درها باز شد.
جمعیت هجوم آورد.
درها بسته شد.
حرکت کرد و رفت.
تونل سیاه بود و نفسها، هوای گرم را میزد توی صورت مسافرهای دیگر.
ایستگاه فردوسی بیشتر مسافرها پیاده شدند.
مترو خلوت شده بود و جای خالی پیدا میشد.
مترو به سمت شمال شهر حرکت کرد.
پسری هدفون در گوشش بود و داشت موسیقی گوش میداد.
صدا آنقدر بلند بود که بیشتر مسافرها میتوانستند، بشنوند.
مردی که نه ریش داشت و نه تسبیح، گفت: دهه اول محرم، حرمت نگه نمیدارند.
ایستگاه شریعتی چند مرد تنومند سوار شدند و سریع رفتند انتهای واگن و پشت به بقیه ایستادند.
بلندگو اعلام کرد: مسافرین محترم، مترو در ایستگاه قلهک توقف نخواهد داشت.
بعضی از مسافرها همان جا پیاده شدند.
درها بسته شد و مترو وارد تونل شد.
مردهای انتهای واگن از کیفشان چیزی در آوردند و کشیدند روی سرشان.
ماسکهای کله شیر بود.
مردها با یالهای بلند برگشتند به سمت مسافرها.
اسلحه داشتند.
پسر جوانی زد زیر خنده.
صدای شلیک که بلند شد و خون پاشید کف مترو، مسافرها حساب کار دستشان آمد.
پسر جوان کمی تکان خورد و بعد همان وسط جان داد.
یکی از مردها به کناریاش گفت: نادر و مزدک را هم اینگونه کشتم.
بعد داد زدند: همه برگردید و دستها را به دیواره مترو بگیرید.
مسافرها همه برگشتند.
یکی از مردها نعره کشید: شلوارهایتان را بکشید پایین.
شلوارها همه پایین پاها افتاده بود که مردها داشتند یک به یک تجاوز میکردند.
مترو ایستگاه قلهک توقف کرد.
درها باز شد و مردها رفتند.
ترتیب همه را داده بودند.
che vahshantak....!!!che zehne khallaghi,che kalanjari, che ghalami,kheili vaght boood havase ye webloge intori ro karde boodam,mersi,sabz bashi