بلندگو که اعلام کرد «ایستگاه بعد انقلاب»، یکی از مسافرها از جایش پرید و از درهای در حال بسته شدن خودش را پرت کرد بیرون.
-به خدا اگر سکه خریده بودیم الان وضعمان سکه بود
مردی با پالتوی مشکی، داشت با موبایلش حرف میزد و ادامه داد: الان دلار خریدن ریسک دارد، همان سکه را بچسب
مرد با صدای بلند حرف میزد طوری که انگار برای کل واگن سخنرانی میکند.
دختری که موهایش را ریخته بود یک طرف صورتش گفت: آنجا را ببینید!
به طرف پنجره مترو اشاره کرد.
انگار کسی متوجه نشد.
پیرمردی به کناریاش گفت: فکر کنم مهریه نوهام ۱۴۰۰ سکه بود، الان برای خودش میلیاردر است.
بعد خندهاش گرفت.
مترو داخل تونل بود که از درزهای در و پنجره چند قطره آب داخل شد.
تهویه مترو با قدرت کار میکرد و باد، موهای کنار صورت دختر را عقب رانده بود روی سرش.
- آقا جان گوشی موبایل هم گران شده است.
مردی با سبیلهای باریک این را گفت و بعد گوشی اپلش را گذاشت توی جیبش.
مرد یقه پالتواش را مرتب کرد؛ مکالمه تلفنیاش تازه تمام شده بود که رو کرد به مرد سبیل دار و گفت: برادرِِ من تحریم که شاخ و دم ندارد. حالا نفتمان را هم تحریم کنند بدبختی را بیشتر حس میکنیم.
پیرمرد از آن طرف داد زد: بهتر آقا، دیگر نفت را نمیدهیم به این خارجیهای مفت خور، یکراست میآوریم سر سفرهمان.
بعد خودش زد زیر خنده.
دختر که دیگر موهایش یک طرف صورتش نبود، گفت: ما زیر دریا هستیم. بعد دوباره به بیرون اشاره کرد.
زن قد کوتاهی گفت: کسی سیگار روشن کرد؟ بوی کبریت آمد.
پسری خندهاش گرفت و جواب داد: بوی باروت است خانم.
دوستش ادامه داد: البته باروتش نم کشیده.
پیرمرد از آن سوی واگن خندهاش گرفت و با صدای بلند زد زیر خنده.
انگار مسافرها ندیده بودند اما دختر از پنجره مترو، ماهی نقرهای رنگی را دیده بود که چشمان آبی داشت.
اطراف مترو کوسههای زیادی شنا میکردند.
دختر دوباره موهایش را ریخته بود یک طرف صورتش که دیده بود یکی از کوسهها به طرف ماهی نقرهای میرود.
Wow!
این مترونوشت یک داستان کوتاه بود!
و البته داستان مایی که زیر دریاییم.
تحسینت می کنم
من فکر می کنم مترو نماد جامعه ی ماست. انتخاب آگاهانه کلمات مثل «ایستگاه بعد انقلاب» و مسافری که برای نجات خودش را پرت می کنه بیرون، همه به فهم این موضوع کمک می کند. خنده پیرمرد بعد از اینکه می گه مهریه نوه ی من 1400 سکه س. اینکه ادم ها بعد از گفتن یه جمله خودشان هم به مسخره بودن جمله ها می خندند و می دونن که چقدر حرفاشون احمقانه س.
و در پایان مترویی که ته یه دریای عمیق در حال غرق شدنه...