مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترو نوشت شماره نود و هشت

 

مرد از خواب پرید و گفت رسیدیم؟ گفتم نه آقا بخواب هنوز ایستگاه ایران خودرو­ایم. گفت لعنتی وقتی دوازده ساعت کار می­کنی دیگر چطور می­توانی به ساز و کار استثمار در محل کار فکر کنی چه برسد به اینکه بخواهی چاره­ای پیدا کنی. 

مترو نوشت شماره نود و هفت

معمولا توی مترو یادگاری نوشتن مرسوم نیست. چرا که همه چیز در سرعت می­گذرد. اما متروی کرج تا اندازه­ای استثنا است. متن زیر از یک یادگاری کنار شیشه مترو برداشته شده است:

شجاع باش و مردی را که ترک می­کنی دیگر عزیزم صدا نکن. این بیشتر احساس ریا و دوری در آدم زنده می­کند تا احساس پیوندی ریشه­دار.

امضا: بهمن فرسی

سال هزار و سیصد و پنجاه و سه... 

مترو نوشت شماره نود و شش

 

مرد ایستگاه صادقیه از مترو پیاده شد، قبل از پیاده شدن گفت ما خواستیم دنیا را عوض کنیم اما الان فقط مترو عوض می­کنیم. بعد هم دوید به طرف مترو کرج. 

مترو نوشت شماره نود و پنج

دیگر اهمیت ندارد چه کسی هستی و چه می­دانی.

آنها کسی را می­خواهند که با کمترین پول بیشترین کار را بفروشد.

کم­کم هوس می­کنی توی متروها فال بفروشی و هیچ وقت پایت را روی زمین نگذاری که لااقل آنجا خبری از نور خورشید لعنتی نیست.

مترو نوشت شماره نود و چهار

 

قطار می­رود

تو می­روی

تمام ایستگاه می­رود

و من چه بدبختم که مترو

فقط برای من، جا نداشت.