مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت

اینجا فروپاشی ِ خودشیفتگی ِ تصویر است.

مترونوشت شماره یکصد و سی

(عزاداران کرج)

 

ایستگاه کرج شلوغ­تر از همیشه بود.

ساعت 7 صبح بود و از دهان همه بخار بیرون می­آمد.

دستهای همه توی جیبهایشان بود.

لحظه به لحظه به جمعیت اضافه می­شد.

عده­ای می­گفتند از این هم بدتر می­شود؛ هنوز بنزین­ها تمام نشده است.

مردی گفت: فعلا مردم  از 80 هزار تومان خوشحالند.

بلندگوی ایستگاه اعلام کرد:

مسافرین محترم به علت هدفمندی و عدم تخصیص اعتبارات مترو، از امروز تا اطلاع ثانوی مترو تعطیل است؛ لطفا ایستگاه را ترک نمایید.

همهمه­ای بالا گرفت. مردی گفت: از سر بدبختی آمدم کرج خانه گرفتم.

عده­ای داشتند داد می­زدند.

زنی لنگ لنگان داشت ایستگاه را ترک می­کرد و می­گفت: بدبخت شدیم. پیرمردی شنید و گفت: بدبختی تازه اولش است، از این بدتر هم می­شود.

یک نفر فریاد می­زد: هیچ کس از ایستگاه خارج نشود، همین­جا می­مانیم.

چند دانشجو ­خندیدند.

مردی از وسط جمعیت پرید روی ریل.

داد زد: من متروی تهران-کرجم... من متروی تهران-کرجم.... بووووووووووووووووق

عده­ای شروع کردند به خندیدن. پیرزنی گفت: بیچاره، دیوانه شده است.

بلندگو به صدا در آمد: مسافر محترم برگرد روی سکو.

مرد داد زد: من مسافر نیستم. من متروی تهران-کرجم. من مسافر نیستم. مسافرها آن بالا منتظرند. من متروی تهران-کرجم... بووووووق

روزهای بعد مسافران، کنار اتوبان تهران-کرج مردی را می­دیدند که می­دود و فریاد می­زند: من متروی تهران-کرجم.... بوووووووووووووق.

نظرات 1 + ارسال نظر
pine جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ب.ظ http://www.pinewinter.blogfa.com

سلام آقا سپندببینم توام مینویسی؟آخه منم یه چیزایی مینویسم...ینی باید بنویسم....خیلی خوب میشه بجای سرک کشیدن و رفتن تو جزئیات طرف مقابل تو نوشتن با هم تبادل اطلاعات کنیم...منتظر جوابتم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد