بلندگو اعلام کرد: مسافرین محترم قطار به مقصد ایستگاه گلشهر به صورت تندرو است و فقط در ایستگاههای کرج و گلشهر توقف خواهد داشت.
هجوم مردم بیشتر از قبل شد. مترو هنوز درهایش را باز نکرده بود.
مقابل هر در، جمعیتی حدود 100 نفر ایستاده بود. چراغ کنار واگن روشن شد. درها باز شد. جمعیت هجوم آورد. میانهی جمعیت بودم. داخل که شدم مردی از زیر دست و پا بلند شد و مشتی روانهی صورت پشت سرش کرد. فرصت نداد که مرد بگوید از پشت سر هل داده بودند.
جمعیت مرا به طبقه بالا برد. تمام صندلیها پر شده بود. مردی 50 ساله و ریز نقش با صورتی استخوانی خودش را پرت کرد توی یکی از ردیفهای 4 صندلی. یک صندلی آنجا خالی بود. دستی مقابلش سد شد و گفت اینجا را برای بچههایم گرفتهام (منظورش همسرش بود).
مرد ریز نقش، نصف جثه مردِ نشسته را داشت. چهرهاش خیس عرق بود. خون به چهرهاش نشست؛ گفت مگر ارث پدرت است! گمشو کنار مرتیکه. پایش را روی پای من فشرد و به سمت صندلی خودش را پرت کرد.