پیرمرد وسط جمعیت: خدا رو شکر قبل از مردن فشار قبر را تجربه کردم. درهای مترو باز شد. پیرمرد زودتر از همه خود را به صندلی رسانده بود و نشسته بود توی فشار مترو به پیرمرد خیره شده بودم که چیز سفتی را پشتم احساس کردم